بخاطرآینده جنبش مترقی کشور روی واقعات کشوری باید به قضاوت مشترک رسید
محمد یعقوب هادی محمد یعقوب هادی

در حالیکه سرنوشت همه شهروندان افغانستان با حوادث و واقعاتی که اوضاع کشور را شکل میدهد گره خورده است در قبال شکل گیری اوضاع همانقدر که مسئولیت نیرو های محرک جامعه مشخص میشود به همان اندازه قضاوت های سالم وواقعبینانه به عنوان ادای وجیبه سیاسی این نیرو ها پنداشته میشود. درست بر مبنای همین گونه بینش اصطلاحات وواژه های سیاسی نه تنها در کردار بلکه در گفتارکار برد پیدا میکند

از آنجا که پیچیده گی مسایل سیاسی به ارزیابی های عمیق تر نیازپیدا میکند ارزیابی ها نیز مورد قضاوت مو شگافانه قرار میگیرند. در این رابطه تصمییم داشتم نسبت به یک سلسله ارزیابی ها که از طرف عدهء از فعالین سیاسی سازمانهای بوجود آمده از حزب د خ ا حزب وطن اخیرأ مورد بحث قرار گرفته ، هم از لحاظ شهروندی وهم از لحاظ مسئولیت سیاسی برای دریافت قضاوت مشترک شامل این بحث شوم .در این خصوص با اضافه پاسخی که در یادداشت قبلی ارایه داشتم، مصمم بودم واستم که این بحث را دنبال میکنم، که یادداشت دیگری زیر عنوان «مسلهء در باره حضور من در ویدو کلیپ ها» از قلم دکتور ضمیر میهن پور باز هم زمینه ساخت تا از در یچه محتوای یادداشت او داخل بحث شوم.

از اینکه من چندین بار به این مساله از طریق یادداشت ها وصحبت های شفاهی پرداخته ام . برای رفع بهانه جوی ها باید تصریح نمائیم،که این مساله، موضوع شخصی کسی نیست، و نه من مدافع کدام شخصیت سیاسی استم ونه موظف به این کار استم . بلکه همانگونه که در آغاز نوشتم، سرنوشت شخصی من به حیث یک فرد جامعه وسرنوشت وسیاسی ام به حیث عضو یک مجموعه سیاسی مانند سرنوشت مجموع نفوس کشور با این قضایا گره خورده است . من به این باور استم تا آنگاه که ظوابط بر روابط ما مسلط نشود که این خود شکل گیری یک قضاوت مشترک میباشد پیشروی ما بسوی اهداف مطروحه ما دشوار خواهد بود. مساله قضاوت مشترک را در حالی که همگانی مطرح میکنم . ولی بطور خاص میخواهم اینرا متوجه رفقای تشکیلی خود یعنی (حزب واحد) با تاکید بیشتر مطرح کنم که ما نباید به تعهدات خود مان نسبت به تشکل سازمانی مان بیتفاوت باشیم . میخواهم به صراحت وشفافیت بگویم حضور ما در کنار توطئه گران ودسیسه سازان بر علیه تشکل خودمان همراهی با آنان است. مگرآیا چنین نیست که به سازمان ما، سازمان تسلیم شده وبه مسئولین سازمان ما خود فروخته گفته میشود؟ وما بازهم در پیچا پیچ این دسیسه و طرز برخوردنمیدانم دنبال چه چیزی باید بگردیم؟

 

به همین سلسله به کاوش یادداشت «مسله حضور من ........ دوکتور ضمیر » می پردازم که خاطرهء را بیادم آورد. در سالهای هجرتم در پاکستان که هجرت وجه آشنائی ها با غربت نشینان در دیار غیرا ست، در فضای این آشنائی ها از هر منظری راجع به مردم ووطن مان صحبت داشتیم . در نهایت هموطنی در ختم صحبت های ما با همان کلمه ورد زبان گفت: خدا ایمان ما را قوی بسازد . اتفاقأ من پرسیدم که ایمان چیست؟ هموطن مفهوم این حرف کاپی را نمیدانست. گفتم شما دنبال چیزی استید تا قوی شود که نمیدانید چیست؟ وبا مثال ساده توضیح دادم که به این معنی است که بازار بروید تا مواد مورد نیاز خود را خریداری نمائید ولی ندانید مواد موردنیاز شماچیست؟

اکنون استدلال دوکتور ضمیر در قبال کردار های خودش درست به چنین یک خواستی میماند که نمیداند چه چیز در این حضور غیر از آنکه باید همانطور میشد طلب داشته است ویا اگر بیشتر از این چیزی بوده باشد همان باید باشد که بار ها گفته شده پیش زمینه های انصراف حزب از قدرت از قبل ریخته شده بود، که دوکتور میهن پور به آن اعتراف نموده است. یکی از فاکت های که این ویدیو بازی را به توطئه ودسیسه صراحت میدهد این است که دسیسه سازان به اساس کدام دلایل از اول تا اخیر تا اینکه خود دوکتور ضمیر لب به سخن نگشود از دوکتور ضمیر هیچ حرفی به میان نیاوردند.

 

تا مرد سخن نگفته باشد

عیب وهنرش نهفته باشد

 

بسیار جالب است ریس اداره اول استخبارات دولت افغانستان باید بداند که راز چیست؟ سریت چیست؟ واساسأ وضعیت اپراتیفی از نگاه استخبارات برای توضیح یک مساله، چیست؟

معلوم نیست عدهء از این دست کدام راز ها را به عنوان منافع ملی افغانستان در شرایطی که دیروز ابعاد مداخله وتجاوز چگونه بود و امروز هم حضور قوت های نظامی و هم حضور سیاسی کشور های استعماری چه چیز را تعریف میکند؟ این عده کدام راز را به نام اسرار به کدام روز حفظ کرده اند. من از یادداشت «مساله حضور من........»چنین درک میکنم که یقینأ بسیاری حرف های قابل گفتن، افشا کننده ، باز گویندهء حقیقت بسیاری چهره های افسانوی که هنوز پنهان است میباشد واین باز گوئی از زبان وقلم آنانیکه نسبت به آن سیاست ها ملاحظات داشتند یک مقدار کم چسب خواهد بود. اما از جانب حلقه های عقده گشائی به زبان وقلم خودشان بسیار قابل قبول خواهد افتاد. لذا با درک این موضوع این عده زیر نام راز لب به سخن نمی گشایند، تا خود بر ملا نشوند. باری امر الله صالح ریس استخبارات دولت کرزی هم در حادثه «فرار جشنی» قوتهای دولت برای بقای قدرت خود تهدید به افشا سازی راز میکرد. در آنوقت موقفش ابقا شد اما زمانیکه از قدرت رانده شد آن راز ها دست وپای خودش را بسته کرد

حالا در اصل مساله میرویم که دوکتور ضمیر دریدن پرده راز داری را به اساس نتیجه کار یک شبکه رزیدنتوری از روزسوم مذاکرات دولت با جانب چند تنظیم آغاز کرده در حقیقت خواسته با همان نکاتی تکیه داشته باشد که توطئه گران آن را وارونه جلوه میدهند.

بیست نهم دسامبر سال 1991 یعنی روز آخر سال عیسوی که فردایش سال جدید وارد میشود زمانی است که آوازهء انتقال ترتیبات «فرار»از کوچه وبازار شنیده میشد. زیرا که قبل از آن یعنی در مارچ همان سال خوست به جانب تنظیم ها تسلیم داده شد. گفته میشود زمانیکه نجیب مسئول اداره بامیان تنی از اقارب «جفسر» یاور شهید داکتر نجیب با هلیکوپتر بامیان را ترک میکرد آنانیکه چون «گنجشک پناه بته»در ساحه دولت سر پناه کرده بودند خودشان را در دروازه های هلیکوپتر آویزان کرده بودند هنگامیکه هلیکوپتر اوج میگیرد هر یک را هر سو پرتاپ میکند.

دو ماه بعد از تسلیمی خوست اعلامیه پنج فقره ملل متحد مطرح شد. از اوایل سال 1991 پیشنهاد قطع کمک ها از جانب شوروی وامریکا به جوانب دولت وتنظیم ها مطرح شد واین فیصله یک روز بعد از نتیجه ریزدنتوری دوکتور ضمیر قابل اجرا شد.یکماه قبل از نتیجه ریزدنتوری دوکتور ضمیر یعنی نوامبر 1991 هیات تنظیم ها به رهبری پروفیسور ربانی در مسکو مذاکره کردند که آن عده از افراد ی که به اساس نتیجه کار ریزدنتوری دوکتور ضمیر در المان مذاکر داشتند هم شامل آن بود. اینها همه دلالت به آن دارد که یک سیاست دو گانه در درون خود آنانیکه امروز ناکامی پلان به اصطلاح صلح ملل متحد را بر دیگران بر چسب میزنند. سازماندهی شده بود که با قیمت جان شهید داکتر نجیب وشهید احمد زی در راس سیاست گذاری ها تمامش کردند

دوکتور ضمیر بیدون اینکه از موقف حزب سوسیال دموکرات آلمان در دولت یاد آوری نمائید، دور دوم مذاکرات را در آلمان به اساس زمینه سازی این حزب یادداشت مینمائید ولی میگوئید که این مزاکرات در المان تحت شعاع حوادث شمال قرار میگیرد ولی در کابل دایر میگردد . بسیارخوب، اگر حوادث شمال آنقدر تاثیرگذار بوده که مذاکرات را در آلمان تحت شعاع قرار داده یقینأ که در کابل این تاثیر گذاری باید بیشتر بوده باشد. اما آنچه روشن است اینکه طراحان مذاکرات شخصی ورسمی همه با کردار های متضاد در جستجوی ضمانت های شخصی بوده اند. از استدلال دوکتور ضمیر بر می آید مذاکراتیکه مهمترین افراد امنیتی کشور چون وزیر داخله و وزیر دفاع از آن بی خبر بوده اند نیمه سری میداند وبعدأ این مذاکرات را باحضور آنان صبغه علنی میدهد در حالیکه یک حزب دو صد هزار عضوی، یک دولت با متحدین بیشمارش کاملأ در عالم نا آگاهی از مسایل قرار داشتند اکنون میخواهند این جریانات را جریانات قانونمند جلوه بدهند من یقین دارم که اگر این مساله بیشتر از جانب خود حلقه توطئه گران کاویده شود قاتل غلام فاروق یعقوبی در میان خود آنان پیدا خواهدشد

اکنون زمان آن رسیده است که رفقا ودوستان دخیل در قضایا که حیات دارند حرف های برای گفتن داشته باشند. این کار تنها با قبول مسئولیت در قبال جنبش مترقی کشور میتواند انجام شود.

رفقا ودوستان! بیائید با راز شگافی حقیقی همه را از حاشیه گوئی ها رهائی ببخشید تا بلاخره جنبش مترقی کشور راه خود را بپیماید.........................ادامه دارد


September 6th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات